گذر در کوچه هاي خون و آتش
گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف

پيوست به گذشته

روزنامهْ: Die Rheinpfalz

شمارهْ 120 مورخ 25/5/1997

نويسنده: Gabriele Venzky

 

 

جنگ سر نفت و گاز

طوفان دارد

 

جنگ در افغانستان صرف روى حصول

قدرت سياسى نيست

 

طالبان - مسلمانان اهل تسنن از روز شنبه بدين طرف قسمت اعظم (قلمرو) افغانستان را زير كنترول خود در اّوردند. حملهْ بزرگ و غير منتظره شروع شده است. در افغانستان بهار اّغاز يافته و راه هاى يخ زده و پوشيده از برف دوباره باز ميگردند. همچنان محركين (دستور دهندگان) اين جنگ عجله دارند (تا مساله يكطرفه شود). زيرا ديگر حرف (تنها) بالاى افغانستان نيست، بلكه اصلاً جمهورى هاى اّسياى ميانه مد نظر ميباشد كه سرشار از مواد خام هستند و افغانستان در (كوه هاى) هندوكش بسوى اّنها موقعيت كليدى را احراز نموده است.

قرار تصور در اّسياى ميانه بزرگترين منابع نفت و گاز جهان مدفون بوده و بايست درين جا در اّينده پايپ لاين تمديد يابد. (بناً) ايران، پاكستان، عربستان سعودى، ايالات متحدهْ امريكا تلاش بخرج ميدهند تا درين منطقه نفوذ بدست اّورند. مزيد بر اّن در پشت پرده مسكو و دهلى نيز درين بازى جا گرفته اند. روسيه قبلاً نيروهاى خود را در تاجكستان (جمهورى) هم سرحد با افغانستان مستقر ساخته و با اين كار ميخواهد اين جمهورى اّشوبزده را تحت حمايت خود داشته باشد. دهلى هراس از اّن دارد كه دشمن اش يعنى پاكستان نيرومند شود، هرگاه "گدى كوكى" اّنكشور، طالبان در زمينهْ اّزاد سازى راه ها بطرف اّسياى ميانه، بجنگند.

قرار گزارش ها، طالبان، دانش اّموزان مذهبى افغانى از مدارس قراّن در غرب پاكستان، چهار سال قبل از هيچ در ميدان جنگ ظهور كردند و بسرعت بخش بيشتر افغانستان را اشغال نمودند.

در سپتمبر سال 1996 پايتخت افغانستان شهر كابل سقوط كرد.

ايران، مسكو و دولت هاى اّسياى ميانه ترس زياد از عبور بنيادگرائى اسلامى طالبان در قلمرو خويش دارند، بدين لحاظ از اتحاد شمال حمايت مينمايند و (از تكرار اين مساله) احساس خستگى نمى كنند كه پاكستان، عربستان سعودى و ايالات متحدهْ (امريكا) را بخاطر پشتيبانى همه جانبهْ شان از طالبان گنهكار بدانند (به باد انتقاد گيرند).

در عمل دو موْسسه بدنبال نفت و گاز در تلاش اند و از قبل تعهدات مشخص را با طالبان بسته اند: كمپنى نفتى بريداس ارجنتاينى و حضور متحدانهْ شركت يونيكال (امريكا) و كمپنى دلتا Oil (عربستان سعودى). دو كمپنى اخيرالذكر، يونيكال از چندى بدين سو دفتر (نمايندگى) در قندهار بازنموده و شركت دلتا در كابل دفتر گشوده است.

چه ممانعتى خواهد بود، اينكه موضوع تجارت در ميان اّيد: كمپنى يونيكال (اين قضيه را) در گذشته در برما به اثبات رسانيد:

بدون تحميل (زرو فشار ) مجبوريت، در كنار ديكتاتور نظامى برما   Firmen Kansortium شرکتهاي مشترک  توانستند علاقمندى هاى اقتصادى خود را تحقق بخشند.

 

 

 

 


نشريهْ: Frankfurter Fundschau

مورخ 9/6/1997

نويسنده: Mostafa Danesch

 

 

عمليات "شاگردان قراّن" به موفقيت نه انجاميد

 

پيشروى (ارتقا) و سقوط طالبان

در شمال افغانستان

 

طالبان ميخواستند "قوانين خدائى" خويش را در شمال افغانستان نيز جبرى سازند. در نتيجه تغير جهت دادن ناگهانى جنرال سه ستاره ئى دوستم، عبدالملك معلوم ميشد اين مساله در روزهاى گذشته به يك بارگى قابل لمس گردد. ملك يك همسفر سياسى رهبر ازبك، در سالهاى اخير "وزير خارجهْ" دوستم بود. بعد از فرار او، حال خود را (عبدالملك) بحيث رئيس "جنبش ملى اسلامى افغانستان" مربوط به دوستم ناميد (مقرر كرد). "من طالبان را تا 170 كيلومتر به عقب راندم. من تمام حملات را شكست ميدهم" اين حرف را برادر ملك، گل پهلوان قوماندان جبههْ شمال غرب بتاريخ 11 مى تضمين نمود. در همين مقطع زمانى بايست برادران پلان هاى بغاوت را از قبل در جيب خويش داشته بودند. دقيق يك هفته بعد ازين ، مناطق را بدون جنگ به طالبان سپردند كه امنيت اّن طى هفت ماه به قيمت صدها كشته تمام شد.

بتاريخ 19 مى ، ملك اّشكارا اعلام داشت كه او از دوستم بريده است او در يك اتحاد با طالبان قرار دارد. دوستم مجبور است بزودى بداند كه بخش وسيع اردوى او به صف ملك پيوسته است. هنگاميكه بتاريخ 24 مى قواى هوائى، يكى از نيرومند ترين واحد هاى نظامى او، شورش كردند، او (دوستم) به تركيه فرار نمود.

"در هريك ساعت درين جا در مزار شريف چندين طيارهْ بزرگ ترانسپورتى پر از سلاح و جنگجويان طالبان فرود مياّيند"، اين حرف را غلام سخى از دستهْ ناظران ميدان هوائى با اّواز بلند در تليفون بگوش من گفت. در جريان سه روز مقدار قابل ملاحظهْ سلاح به شمال انتقال يافت: هر نوع مرمى، راكت ها، مرمى هاى تانك و كلاشنكوف ها. در اولين ساعات و روزها از شهر قندهار پايگاه مركزى طالبان در جنوب افغانستان توسط هوا پيما هاى پاكستانى به تعداد 5000 "جنگجوى خدا" به شمال پرواز نمودند. با عجله نقاط مهم استراتژيك را اشغال كردند: قرارگاه دوستم را در شبرغان و مزار شريف مركز تجارتى (متروپول) شمال را به اشغال خود در اّوردند. طالبان مقايسه به اردوى اشغالگر ميشوند. در عين زمان اّمادگى به اّن ميگيرند تا قوانين "دولت خدا" خود را با ضرب و شتم تطبيق نمايند. حجاب (برقع) كامل زنان، مسدود ساختن مدارس دخترانه. زنان شاغل خانه نشين گردند. اينجا نيز بايد "مناسبات نافذه در كابل" برقرار شود. مردم شمال افغانستان، مليون ها انسان كه از ترس طالبان به اينجا فرارى شده اند، هيچكسى از اّنها درين باره نپرسيده است.

تقريباً تمام مقامات عالى رهبرى طالبان به شمال كشور اّمده اند. اّنها به اين عنوان بدين جا ريختند تا حاكميت يكه تاز خويش را بر منطقه تسليم شوند. دفعتاً تعهدات (قول و قرارها) كه با جنرال بسته بودند، مطلب كهنه و كاغذ باطله بحساب اّمد. "اّنها بر تعهد خود مبنى بر خود مختارى ما پايدار باقى نماندند" .  اين حرف را جنرال ملك تليفونى گزارش داد : " ما به توافق رسيده بوديم كه يك كميسيون را موظف سازيم تا در كابل يك حكومت ائتلافى را بوجود اّوريم. تعهد داده بودند كه قوت هاى مرا خلع سلاح نكنند."

 

مردم مى فهميدند، چه چيزى در انتظار شان بود:

ليكن طالبان پابند هيچيك از توافقات خود نيستند. هنگاميكه اّنها تلاش كردند تا در مزار شريف مليشه هاى اهل تشيع حزب وحدت، متحد سابقهْ دوستم را خلع سلاح نمايند، حادثهْ ناخوشاّيند جريان يافت. نيرو هاى ملك به صف اهل تشيع پيوستند. مانند اّتش دورانى جنگجويان در شهر با داشتن 2،5 مليون نفوس به حملات پرداختند. همچنان مردم كه مى فهميدند چه چيزى از سوى طالبان در انتظار اّنهاست، هزارهاى شان به سلاح دست بردند. در طى چند ساعت محدود جاده ها از مردهْ جنگجوى طالبان پر گرديد. مزار شريف ميسوزد. "از ساعت ها بدين سو درين جا چون وسايل اّتش زا، اّتش بازى جريان دارد و شعله هاى اّتش و دود به بالا ميرود. در همه جا اجساد طالبان افتيده است." احمد گل تخنيكر ادارهْ تليفون افغانستان در شهر مزار شريف كه از داخل شبكهْ تليفون خود به داخل شهر نگاه مينمود، وضع را بشكل فوق توصيف داشت.

در مزار شريف و ساير شهرها در شمال كشور در دو روز به تعداد 2000 نفر از طالبان به قتل رسيدند، به تعداد 8000 نفر زخمى و يا اسير شده اند. در بين اين عده بايست به تعداد 300 نفر پاكستانى بوده باشد، بشمول افسران عاليرتبهْ اردوى پاكستان بنا بر گفتهْ يك جنرال اتحاد شمال، جز اين اسيران بودند. شش فروند ماشين (هواپيماى) ترانسپورتى پاكستان به غنيمت در اّمد. معاون جلسهْ پارلمانى (OSZE) اّقاى Willy Wimmer) ) اّلمانى چند روز پيشتر هوشدار داده بود: "در پاكستان بايد هر كس انگشت خود را ازين مساله بدور نگهدارد كه كمبود و قلت قابل ملاحظهْ افراد را در صفوف طالبان بوسيلهْ نيروهاى نظامى پاكستانى دوباره تكميل كند. هزار ها جنگجوى اسير پاكستانى در نزد اتحاد شمال و در زير پرستارى صليب سرخ سخن از مسووليت اّشكاراى (پاكستان) ميگويد."

تا كنون هرگز در تاريخ كوتاه شان طالبان يك چنين عدم موفقيت را از سر نگذرانيده بودند. سر بالاى گردن ، رهبران اّنها تلاش كردند تا فرار نمايند. در فرودگاه مزار شريف سران طالبان در تلاش فرار خود كه با هوا پيماى دولتى "اّريانا" به كابل بياّيند، دستگير و زندانى شدند: ملا غوث "وزير خارجه" اّنها، ملا عبدالرزاق والى هرات، ملا احسان الله عضو شوراى شش نفرى طالبان در كابل و سفير پاكستان عزيزخان، كسيكه عمليات طالبان را در شمال انسجام داده بود.

 

تنها بازيگران عوض شده اند:

با وجود همسوئى كوتاه مدت ملك با طالبان در افغانستان صرف بازيگران تبديل شده اند، بازى همان سابقه است. طالبان بار ديگر در مقابل اتحاد گذشته ميباشند، اتحاد شمال حالا به رهبرى جنرال ملك، احمدشاه مسعود رهبر سرشناس مجاهدين از درهْ پنجشير، حزب وحدت اهل تشيع مردم هزاره و صبغت الله مجددى پشتون نخستين رئيس جمهور مجاهدين و تازه ملحق شده با اين تشكيل (مقاومت را بر ضد طالبان به پيش ميبردند). "ما يك حكومت مشترك بدون كمونيست ها و بنيادگرايان ميخواهيم"، امروز ملك چنين ميگويد. تا اينكه او به اين نظر برسد، معلومدار بايست جبراً پايتخت اش بسوزد، اهالى شكنجه ديده مجبوراً قربانى جديد بدهند، صدها نفر مجبور بودند زندگى خود را در پاى اّن بگذارند.

همراه باين ديده ميشود كه طالبان پشتون، موفقيت هاى شان را تا كنون قبل از همه در بين برادران قبيلوى (قومى) خود بدست اّورده اند، در شمال اّنها با خشونت مليت گرائى (ناسيوناليسم) خويش با عدم موفقيت روبرو گرديدند (با دندان گزيدن روبرو شدند): مردمان در شمال با كمائى كردن خود مختارى سياسى و كلتورى نوين براى خود نميتوانند حاكميت سر از نو پشتون ها را تجسم يافته در سيماى طالبان تحمل نمايند. بعد از 20 سال جنگ داخلى (؟) هرفرد از مردم افغان و هريك از احزاب افغانى تا به دندان مسلح هستند. تجارب (حاصله) به اّنها اين حق را قايل ميگردد: هنگاميكه در اّغاز سال 1995 طالبان اولين بار در نزديكى كابل ظاهر شدند، به موضع هاى مردم هزاره در غرب پايتخت هجوم بردند، صدها نفر (بى گناه) شيعه را كشتند و رهبر حزب وحدت عبدالعلى مزارى را اسير گرفتند و در توقيف گاه خود در تحت شرايط اسرار اّميز به قتل رسيد. "ما خود را تسليم نمى سازيم (زانو خم نميداريم) ورنه اّنها ما را قتل عام ميكنند" اين كلمات حرف يك نمايندهْ مليت هزاره در مزار شريف بود. "به ما چيزى ديگرى باقى نمانده بجز اينكه بجنگيم." شيعه ها اّگاه اند كه طالبان سنى اّنها را به چشم خائن (بى وفا و ناپايدار در عقيده) مى بينند - خراب تر از لامذهب.

همچنان تاجك ها در اتحاد شمال از قبل تجربه دارند ه با طالبان نميشود همسوئى (زبان مشترك) پيدا كرد. طالبان در ماه جنورى بالاى ولايات پروان و كاپيسا در شمال كابل هجوم اّوردند. اّنها پاكسازى قومى را در پيش گرفتند و صدها هزار تاجك را از محلات بودوباش و اسكان تاريخى شان بيرون راندند. رهبر شان مسعود از اّنوقت در درهْ پنجشير محصور مانده است.

اهالى ترك تبار در شمال، ازبكها و تركمن ها نيز، ميل ندارند به فرمان (ديكته) طالبان زانو زنند. ولايات اّنها در شمال و شمال غرب در جريان 250 سال گذشته در تحت فرمانروائى پادشاهان پشتون (از لحاظ انكشاف اقتصادى و سياسى) عقب مانده (عقب نگهداشته شدند) اند. اّنها را از قدرت بدور نگهداشتند، تا به امروز با ازبكها بمثابهْ "قالين دزد" برخورد نامناسب صورت ميگيرد. اّنها (ازبك ها) در طى پنج سال اخير شكلى از منطقهْ خود مختار را بوجود اّوردند كه در اّنجا صلح و نسبتاً اّزادى حاكميت دارد، جائيكه مردم از تمام افغانستان منجمله مليون ها پشتون بداّنجا فرار كرده اند و اّنجا كه به دهها هزار دانشمند (منورين) پناهگاه داده شده است.

در اين ميان اتحاد شمال در تمام جبهات حملات را عقب ميزنند. در شمال غرب در ولايت بادغيس، نيروهاى شمال شهر قلعه نو مهمترين قرارگاه طالبان را تصرف نمودند و بطرف هرات به پيش ميروند. مسعود تاجك بر طالبان در جادهْ سالنگ حمله برد و ولايات پروان و كاپيسا را بدست اّورد و بار ديگر در نزديكى كابل قرار گرفت. در افغانستان مركزى، حزب وحدت، طالبان را از منطقهْ مهم استراتژيكى كوتل شبر واقع در شمال غربى كابل، جائيكه اّنها (طالبان) اّنجا را از چندين ماه به محاصره كشيده بودند، بيرون راندند. اضافه از 300 نفر جنگجوى (طالبان) بنا بر گفتهْ رهبرى هزاره ها بايست از بين رفته باشند و بالاتر از 2000 نفر به اسارت در اّمدند.

با تلخى (سختى) طالبان در تلاش اند تا موضع هاى خود را حفظ كنند. در جاهائيكه بطور دايم قوت هاى جديد را به زدو خورد ها سرازير مينمايند. جنگجويان خود را مثل هميشه از مدراس اّموزش قراّن در پاكستان سربازگيرى ميدارند. يك "طالب"، يك شاگرد ، هر دانش اّموز قراّن است. دايماً پاكستانى ها هستند، همان جنگجويان خدا كه همچنان در كشمير بر ضد اردوى هند گماريده ميشوند. هرگاه از كابل قوت هاى تازه مطالبه گردد، فوراً انسان هزارها جنگجو را مارش ميدهد، در زمرهْ اّنها همچنان سازمان استخبارات نظامى پاكستان (ISI) اعضاى نظامى خود را (پنهانى) ميفرستد. بوسيله وسايط باربرى و بس ها اّنها به كابل و از اّنجا به جبهات (جنگ) افغانى انتقال مي يابند، طوريكه اين روش در روزهاى اخير بعد از شكست طالبان در شمال، بكار گرفته شد. اسلام اّباد مانند هميشه سوق نظاميان پاكستان را (در جنگ به نفع طالبان) رد ميكند، ليكن طالبان درين زمينه مخفى كارى نمى نمايند. "در هنگام اّببازى در يك منطقه باز (مورد استفادهْ عام)، يكبار در ميان يك گروپ پاكستانى ها نشسته بودم، اّنها اّشكارا (با همديگر) كاملاً پنجابى صحبت مينمودند" اين مطلب را پيروز انجنير برق در كابل قصه كرد.

در مدارس اّموزش قراّن در زير تاثير ايديالوژيكى "طلاب" اّماده اند فى سبيل الله بجنگند، تا اّنزمانى كه نياز باشد. اكثراً اّنها سالها در جبهه باقى ميمانند. بدون هيچگونه ارتباط با دنياى خارج اّنها (افراد) بسيار ساده هستند، وليك از لحاظ مغز شوئى (اين حالت) بالاى شان نفوذ كامل انداخته است: بلا وقفه اّيه هاى قراّن و سخنان ظفر اّفرين (بخاطر اينكه فراموش نشوند) تكرار ميگردد. "ما عقبگرائى را نمى شناسيم. براى ما تنها راه به پيش وجود دارد: يا بسوى پيروزى (غازى) و يا ريختن خون خود (شهيد) در بهشت" چنين است عقيده دينى جنگجويان اكثراً جوانان خونگرم . هزارهاى شان به جبهه اعزام ميشوند، منحيث گوشت دم توپ (در وجود اّنها اّتش فدا شدن در راه خدا افروخته ميشود)، در ميدان (جنگ) در گورهاى دسته جمعى مدفون ميگردند. وقتيكه طالبان در ماه سپتمبر سال گذشته به دروازه هاى كابل رسيدند، هزارهاى شان با صداى "الله اكبر" بالاى كشتزارهاى ماين دويدند، چهار صد نفر كشته شد.

درداخل منطقهْ (ساحهْ حاكميت) "جنگجويان خدا" يك شكلى ازديكتاتورى نظامى مذهبى حكمفرماست جائيكه حقوق بشر را پايمال مينمايند. با مردم از سوى مليشه هاى ريشدار مانند حيوانات برخورد صورت ميگيرد، با ضربات قمچين اّنها را از جاده ها ميرانند. ستمگرى سيستم دارد: پس از هجوم در ماه سپتمبر 1996 طالبان در كابل اول دولت را فلج ساختند. كليه تاسيسات مدرن از وزارت خانه ها گرفته تا به مكاتب و ترانسپورت شهرى (مسدود) و ناپديد شدند. چيزيكه در نزد طالبان تجسم مييابد، يك ساختار مشترك بر اساس نظر اّنها، طوريكه در گذشته هاى دور در اسلام موجود بود. رهبر مذهبى، سياسى و نظامى يكى است، همان گونه (حضرت) محمد صلى الله عليه وسلم در يك وقت فرمانده سپاه، خليفه و پيغمبر (خدا) بود. اين موقف ها را با طالبان رهبر مذهبى شان ملا محمد عمر اّخند در اختيار دارد و مانند گذشته در قندهار مستقر است. او "امير المومنين" ميباشد، "فرمانرواى موْمنان" عاليترين مقام در تمام زمينه هاى مذهبى و مسايل مهم جهانى و فرمانده "اردوى خدا".

در تحت فرمان او شوراى شش نفرى حكومت طالبان در كابل قرار دارد، يعنى "خونتاى" ملاها در بين اين شورا و تعداد وسيع "طلاب" عدهْ قليل "افسران" مذهبى مولوى ها اخذ موقع كرده اند. اّنها پايتخت را به دوازده ناحيه تقسيم نموده اند.در راس هر ناحيه يك مولوى تقرر يافته، وظايف فرمانده عالى نظامى، عاليترين مقام مذهبى، قاضى، شهردار و اّمر پوليس را به پيش ميبرد.

"دو مرتبه در روز ما مردها مجبوريم به مسجد برويم در غير  اّن گزمه ها ما را با قمچين (دره) لت و كوب ميكنند" اين حرف را مختار سابق معلم گزارش داد. "ملاى سابقهْ ما را به خانه فرستادند. ملاى نو ميخواهد همه چيز را در بارهْ ما بداند: چه كسى با ما زندگى مينمايد، در جريان روز ما چه انجام ميدهيم، همچنان در بارهْ همسايه ها و دوستان ما سوال ميدارند." هر كسيكه منظماً نامش در لست حاضرى مسجد درج نباشد، لت و كوب ميشود. "عاقبت نا انديشى كلى حكمفرماست. در مسجد براى ما ميگويند، ما چه كار داريم، چه پيشنويسى هاى مذهبى جديد موجود است. بر علاوه از طريق راديو نيز دوامدار رهنمائى ها مياّيد" اين مطالب را مختار به ادامه قصه نمود. "در همين تازگى ها دفعتاً گفته شد كه شيشهْ كلكين خانه ها حتماً بايست سياه رنگ شود تا بدين شيوه نگاه مردان خانم ها را در داخل خانه مزاحمت (بى شرم) كرده نتواند."

كنترول مردم وظيفهْ گزمه هاى طالبان بحساب مياّيد. اّنها "قانون جاده" را تمرين مينمايند. اّنها ميتوانند اّزادانه و حسب دلخواه حكم صادر كنند و فوراً به منصه اجرا بگذارند. "محفل عروسى من بود"، زبيده دختر هجده ساله گزارش داد. همراه با اقارب خود بسوى خانهْ داماد ميرفت. در زير چادر (برقع) لباس عروسى به تن داشت. "مادرم ناخن هايم را رنگ زده بود. دستم را بالاى كلكين موتر سرويس گذاشته بودم كه يك ناخن سرخ رنگ از زير چادر معلوم ميشد. گزمه ها (طالبان) اّنرا ديدند و مرا از داخل سرويس به بيرون اّوردند." در روى جاده انگشت دختر جوان را با تبرچه قطع نمودند.

يك پوليس مذهبى مردم را زير مراقبت دارد، يك تفتيش اسلامى سختگيرانه (Inquisition) تحت هدايت مولوى ها. اعضاى "ادارهْ امر بالمعروف و نهى عن المنكر" به  شعبات ميروند  و با يك  اّله  (شيشهْ اركين) ريش مردان را اندازه ميكنند. هركسيكه بقدر كافى ريش دراز نداشت، از كار برطرف ميگردد. اّنها به حفظ خطوط طرز لباس پوشيدن توجه ميدارند. مردها لباس عنعنوى (پيراهن و تنبان) ميپوشند و خانم ها چادر افغانى (برقع) كه سراپا را ميپوشاند، با خود حمل مينمايند.

هم مانند تفتيش سختگيرانه اسلامى (Inquisition) روحانيون و پوليس مذهبى اّنها در عين وقت ارگان هاى عدلى ميباشند. جريان بازجوئى در پيش مولوى در عمل محاكم ابتدائيه نظامى در حالت جنگ و يا محاكم در وضع اضطرارى پنداشته ميشود. داد رسان، مدافع و مراحل قضائى موجود نيست. كافيست كه سه نفر مسلمان عقيده مند يك جنايت را به ثبوت برسانند. به خانم ها منحيث شاهد حق اشتراكى داده نميشود، هرگاه يك زن متهم به گناه گردد از جريان باز جوئى دور ميماند. قدرت "اتوريتهْ خداداد" مولوى عارى از خطا كارى بحساب مياّيد. او حكم صادر ميدارد و اّنرا على القاعده دفعتاً تطبيق ميكند. همينطور يك زن كه خودش حاضر نمى باشد و بوسيلهْ "شهادت شاهدان" از بابت خيانت به زنا شوهرى گنهكار قلمداد ميگردد با عجله توسط گزمه ها حضور به هم ميرساند و به محل قضاوت انتقال مييابد. ضرورت و عادت (عقيدهْ) اسلامى در (مقام) پيشتر (بالاتر) از انسان دوستى : از اّنجائيكه جنگجويان خدا اجازهْ تماس با زن بيگانه (نا محرم) را ندارند، بناً اّنها اقارب زن را به زور تفنگچهْ  ماشيندار مجبور به اّن ميسازند تا زن را به موتر داخل بدارند و در هنگام سنگسار اشتراك نمايند. همانگونه كه دو ماه قبل در كابل شوهر و اطفال معصومهْ جوان مجبور ساخته شدند تا بدست خود اولين سنگ ها را بسوى همسر و مادر خويش پرتاب كنند.

تازيانهْ (دره) طالبان جاى

روزنامهْ: Frankfurter Allgemeine Zeitung

مورخ 26/7/1997

نويسنده: Erhard Haubold

 

 

ريكارد برداشت حاصلات ترياك از مزارع افغانستان

 

هيروئين قبل از همه براى اروپا - راه ترانزيتى (انتقال مواد) از مسير كشورهاى شوروى سابق و تركيه - عوايد پولى حاصله به جيب مليشه هاى طالبان

 

بنكاك، ماه جولاى. هرگاه اّنها يك تبعهْ نايجريا را ببينند، پوليس اّسيائى دفعتاً بيدار (هوشيار) ميشوند. زيرا مردان نيرومند از افريقا بمثابهْ قاچاقبران ماهر مواد مخدر بين تركيه و هند و چين، ميان (دولت هاى) "هلال طلائى" و (كشورهاى) "مثلث طلائى" مراكز رهبرى كنندهْ توليد ترياك و هيروئين بحساب مياّيند و از طرف اّنها مواد به ماركيت هاى اروپائى و امريكائى بطور دايم و همچنان در خود بازار هاى اّسيائى تسليم داده ميشود. در دهلى جديد يك نفر نايجريائى بنام (Stanley Gogo) در "وضعيت نامعلوم" مرده است. در نتيجهْ معاينهْ جسدش، از معده اش به تعداد 75 قرص كپسول با مقدار 2،1 كيلو گرام هيروئين پيدا شد. پيش از اّن يكعده همكاران او بمرگ رسيدند، زيرا يكى از كوندوم (Kondom) يعنى (پوقانه هاى مخصوص كه در هنگام روابط جنسى مردان از اّن استفاده بعمل مياّورند) كه با مواد مخدر پر كرده بودند و بعداً اّنرا قرت نموده، سالم  نبود (سوراخ داشت) . در پاكستان يك هموطن (Gogo) دستگير شد كه ميخواست مقدار 150 كيلو گرام هيروئين را در بين رول هاى تار بترتيب سه گرامه بسته بندى نمايد. ماشين ها (به همين منظور) قبلاً اّمادهْ فعاليت و نيروى كار ارزان به اجراى وظيفه داوطلب شدند. در اين جا مساله روى يك مبلغ هنگفت ميچرخيد در پاكستان ارزش هيروئين مبلغ 450000 دالر را در بر ميگرفت، در جاده هاى شهر نيويارك اضافه تر از 7،5 مليون دالر را بدست مياّورد. بر اساس (معلومات) منابع ملل متحد تجارت جهانى با مواد مخدر درين ميان مرز 400 مليون دالر را در سال طى نموده است، يك (گراف) صعودى پنجاه فيصده در مدت پنج سال را ميرساند و اين ده مراتب بيشتر از تجارت بين المللى سلاح، شش مراتب بيشتر از كمك هاى انكشافى بشكل رسمى اّن، ميباشد.

يك سهم رو به افزايش درين تجارت (بزرگران ساده اساساً ازاّن خيلى ناچيز ميدانند) را افغانستان دارد كه امروز يكجا با برما به دومين مولدين بزرگ ترياك تعلق ميگيرند. از زمين هاى (زراعتى) در ولايات قندهار و هلمند در جنوب و همچنان در ننگرهار در شرق كابل، امسال ريكارد برداشت حاصلات انتظار برده ميشود. در سال گذشته در افغانستان مجموعاً 2200 تن ترياك خام - 40 فيصد توليد جهانى كه از اّن مقدار 220 تن هيروئين بدست مياّيد، توليد شده است. تقريباً 80 فيصد هيروئين ضبط شده در اروپاى غربى از همين مناطق سر بيرون نموده و قسمت اعظم اين ماده در زير نظر طالبان بنياد گرا انكشاف مييابد،  اّنهائيكه از مدت تقريباً يكسال بدينسو 3/2 حصهْ افغانستان را كنترول مينمايند و مواد مخدر را غير اسلامى "حرام" دانسته اند. اما بزرگران از تمايل خود نسبت به كشت خاشخاش پنهانكارى نميكنند و اين نبات در مناطق سرحدى قندهار(با پاكستان) اّشكارا نمو ميدارد و به هر يك از مولدين به شكل اوسط يكهزار دالر در سال مفاد ميدهد، يك عايد بسيار خوب در شرايط (مناسبات) (اقتصادى كنونى جامعهْ) افغانى پنداشته ميشود. مجموعاً نظر به تخمين سازمان ملل متحد اين عايد مبلغ 60 مليون دالر در سال ميگردد. تنها پنج فيصد توليد ترياك ولى با "كيفيت عالى" از ولايات شمال زير كنترول مخالفين (طالبان) بدست مياّيد. در مزار شريف اّنگونه كه گزارش يافته است، جنرال دوستم كه در حال حاضر به تركيه فرار نموده، مدت مديدى عايد خوبى از ناحيهْ قاچاق مواد مخدر از مسير سرحد با ازبكستان نصيب شد (اّقاى دوكتور محمد امين لفرائى مقيم شهر بن اّلمان طى نوشتهْ در نشريهْ فرانكفورتر الگينه سايتونگ مورخ 26/8/1997 اين مطلب را قاطعانه رد كرده كه ترجمهْ مقال شان را طور جداگانه خدمت هموطنان و ساير خوانندگاه محترم تقديم ميدارم .م).

درسال 1975 با توليد 200 تن ترياك در سال، افغانستان يك بازيگر كوچك در تجارت مواد مخدر قرار داشت و اين بعد از خروج قواى شوروى بود كه توليد ترياك بصورت سرسام اّور بالا گرفت. علت اين جنگ دوامدار و نفوذ بى حد و حصر سازمان هاى استخباراتى امريكا CIA  و پاكستان ISI بود كه بخش اعظم نيازمندى تسليحاتى گروه هاى مقاومت (مجاهدين) از مدرك قاچاق مواد مخدر تامين مالى ميشد، چندين مليون دالر در سال (هزينه ميطلبد). امروز يكى از زارعان ميگويد كه سرك ها و سيستم هاى اّبيارى تخريب گرديده اند بناً برداشت حاصلات قيمت بهاى ترياك را ضرورت دارند تا بار ديگر به جمع كردن سرمايه بپردازند. و طالبان شاگردان سابقهْ (مدارس اّموزش) قراّن تعهدات خويش را در برابر حمايت گران خود در پاكستان و عربستان سعودى تا كنون تحقيق نبخشيده اند. باّنكه اّنها به يك مامور عاليرتبه وزارت خارجهْ برتانيا اّقاى Derek Fatchett نشان داده اند، باّنهم از فروش و تجارت مواد مخدر مفاد سرشار نصيب شان ميشود و ازين مدرك خريدارى اسلحه خويش را تامين مالى ميكنند و با فريبكارى ازين كار انكار مينمايند. اّنها نميخواهند دهقانان را فقير بسازند، امكانات كنترول نيز كم است، تا زمانيكه عدهْ زياد افراد اّنها در شمال باشند (باقى ميمانند)، مطلقاً پول مواد مخدر را ميگيرند و اين در جامعهْ اسلامى "ذكات" ناميده ميشود، يك ماليهْ  زراعتى از ده فيصد است. اشخاص مسلكى غربى تخمين ميزنند كه با همين شيوه سالانه 20 الى 40 مليون دالر در حساب (صندوق پس انداز) مليشه ها سرازير ميگردد. بدين لحاظ بايست انسان حتماً تمايل (سمپتى) واشنگتن را بطرف بنيادگرايان (همچنان از بابت ضديت شان در مقابل همسايه شيعه مذهب ايران) سوال بر انگيز پندارد. تعهدات سپاريده شده خويش را در برابر ديپلمات هاى امريكائى و مربوطين پوليس مواد مخدر DEA مبنى بر كاهش شديد توليد مادهْ هيروئين، طالبان تا به حال براّورده نساخته اند بايد در انتظار باقى ماند كه اّيا پروگرام ملل متحد تائيد شده از جانب بنيادگرايان تحقق پيدا ميكند يا خير؟ با مصرف 16 مليون دالر در چهار سال اّينده بايد تجربه شود تا دهقانان ولايات قندهار و ننگرهار را از كشت خاشخاش باز نگهداشت و به اّنها امكان حصول عوايد ديگر (نخود، پياز و ميوه جات) را فراهم نمود.

در سيالكوت پاكستان درين تازگى ها پوليس مقدار دو تن چرس را كشف كرد كه در توپ هاى فوتبال و توپ هاى پزشكى دوخته شده بود كه بايست در كانتينر ها به اّلمان انتقال مي يافت. به كنابيس داراى كيفيت درجه اول ("افغان سياه") در (بازار هاى) اروپا قيمت هاى بلند پرداخت ميگردد، قاچاق اّن افزايش مي يابد و از مسير انتقال داده ميشود كه بخش اعظم هيروئين را از اّن راه ترانسپورت مينمايند: از راه تركمنستان، ازبكستان، قرغزستان و تاجكستان به سمت مسكو و از اّنجا به سرحد پولند ميرسانند.

"تقريباً هيچ كنترول صورت نمى گيرد"، يك كارمند (ادارهْ پوليس) جنائى اّلمان اين حرف را شرح داد و گفت كه انتقالات توسط قطار (راه اّهن) و وسايط باربرى از مسير جمهورى هاى شوروى سابق تفتيش نميشود. پنج فيصد عرادجات ترانسپورتى "مواد مخدر بارگيرى" ميكنند و هميشه بنام "كشمش در كانتينرها" بار نامه ميداشته باشند. در عمل بازار چرس يك معامله تجارتى جانبى باقى ميماند، تنها از راه (تجارت) هيروئين ميشود "درست پول كمائى كرد" اين مطلب را نيز كارمند ادارهْ پوليس جنائى اّلمان بيان نمود. در قاچاق مواد مخدر به اروپا رول مركزى را تركيه بازى ميكند. نه تنها در اّنجا تصفيه خانه ها موجود است يعنى جائيكه در نتيجه تركيب مادهْ كمياوى با ترياك هيروئين استحصال ميدارند. تعداد زياد اين گونه تهكاوى هاى تصفيه كننده (دستگاه هاى شستشوى) در مناطق سرحدى پاكستانى وجود دارد و دسترسى پوليس به اين جاها بسيار مشكل بنظر ميرسد و اين در منطقهْ قبايلى "خيبر اجنسى" واقع است. اّخرين"عمليات" او با يك قوهْ متشكل از پنج هزار نفر عسكر مقدار شش تن ترياك از پانزده باب تصفيه خانه بدست اّورد، اين اظهارات گزارش يك جنرال پاكستانى بود. بعضى ازين دستگاه هاى طبخ مواد را ميتوان هنگام خطر از يك جا به محل ديگر انتقال داد و متباقى دستگاه ها بشكل استحكامات كوچك اعمار يافته اند.  بطور متزايد اين چنين فابريكه ها در داخل سرحدات افغانى عرض اندام ميدارد.

همچنان هرگاه پاكستان از گذشته ، يك كشور صادر كنندهْ مواد مخدر بحساب ميياّيد، ليكن انسان بايست در تجارت هيروئين پاكستان و افغانستان را به ادامه منحيث يك ساحهْ اقتصادى مد نظر داشته باشد. قاچاق صرف ترياك و هيروئين را در بر نميگيرد، بلكه هميشه عرادجات باربرى كه به پاكستان ميرسند، تايرهاى شان تبديل ميگردد ، يك پنهانگاه مطمئن براى اموال قاچاقى . محصول گمركى قصداً بالا تعين ميشود تا بواسطهْ اّن قاچاق كليه اموال ممكنه، دايماً از طريق افغانستان به صوب پشاور با جاذبه باقى بماند. قاچاق و تجارت هيروئين بزرگتر از اقتصاد ملى رسمى بوده و ميگويند "بدون هيروئين پاكستان حقيقتاً به كثافات ميرود ( كثيف ميشود)"، اين جملات را كارمندان مواد مخدر بيان داشتند. او و همكاران غربى اش به اين مساله اشاره مينمايند كه در هلال طلائى هيروئين توليد شده در پيش چشمان طالبان بنيادگرا به جاده هاى (بازارهاى) اروپا ميرسد و سرحدات در جمهوريت هاى اّسياى ميانه كاملاً باز و قابل عبور است. از قزاقستان، كشورى با مساحت پنج مرتبه بزرگتر ازفرانسه داراى 17 مليون نفوس، ترانزيت روزانهْ ترياك خام به مقدار الى يكصد كيلو گرام اطلاع داده شده است. وليك بازجو (تحقيق) كنندگان خطرات ناشى از اّن را تنها متوجه جوانان اروپا نمى بينند، بلكه بيشتر اين خطر (جوانان) كشورهاى مولد را تهديد ميكند، در جاهائيكه فقر، گرسنگى و ديگر شرايط سخت زندگى زمينه را بسوى افزايش اعتياد به مواد مخدر هموار ميسازد، اّنطوريكه در يك گزارش موْسسهْ ملل متحد در مورد افغانستان (پيرامون اين موضوع) ميخوانيم.

در هندوستان هيچگاهى بدون احساس شادى در بارهْ زيان بيگانه راجع به "كلتور - كلاشنكوف هيروئين" صحبت بعمل نمى اّيد، چيزيكه مملكت همسايه پاكستان اّنرا بدوش كشيد. در عمل اين كشور (پاكستان) بهاى سنگين را از بابت اجراى وظيفه پل اتصالى (تحويلدهى ـ تسليمدهى) سلاح هاى امريكائى) در جريان جنگ افغانى بر ضد شوروى اشغال گر ميپردازد.

بايست در پاكستان امروز سه مليون قبضه (ميل) تفنگ هجومى "كلاشنكوف" موجود باشد، بر علاوه حدود پنجصد فير راكت هاى استينگر نيز باقى مانده است. موضوع تشويش اّور به هند مزيد بر اين ها، مساله خود اّگاهى اسلامى بوده كه در افغانستان و پاكستان از زمان جنگ مقدس موفقيت اّميز "جهاد" بدين سو گسترش مي يابد. "اّنها يكى از دو ابر قدرت را مغلوب ساختند و فعلاً در مقابل ابر قدرت باقيمانده ميجنگند" اين كلمات را ديپلمات هاى امريكائى گفتند. به همين جهت رمزى يوسف (Ramzi Yusuf) كسيكه مسووليت انفجار بم در مركز بزرگ تجارتى (World Trade Center) در شهر نيويارك را بدوش دارد و همچنان ميرامل كانسى Mir Amal Kansi فردى كه دو نفر كارمند CIA را بايد بقتل رسانيده باشد و در يك عمليه خارق العاده از افغانستان به واشنگتن "انتقال" يافت، بايست هردو نفر از طرف خود ادارهْ CIA در هنگام جنگ افغانستان تربيه شده باشند. افراد مسلكى غربى باديدگاه انتقادى در بارهْ تبارز انواع احساسات متضاد با نمايش مشابه Ambivalenzen توسط امريكا در مبارزه بر ضد مواد مخدر بر خورد ميكنند. "از زمان جنگ ويتنام سازمان استخباراتى امريكا CIA با كارت هاى نشانى شده بازى كرد، رول اّن در انكشاف تجارت مواد مخدر در اّسيا قابل ملاحظه (مهم) بود" اين مطلب را يك ناظر از فرانسه بيان داشت.

 

 

 

 


March 27th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی